- پرواز کردن
- پریدن تطییر پرواز زدن پرواز گرفتن بپرواز رسیدن بپرواز بر شدن
معنی پرواز کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پرواز کردن
- پریدن، حرکت کردن پرنده یا هواپیما در آسمان، مسافرت کردن با هواپیما
- پرواز کردن
- Aviate, Flit, Fly, Soar
- پرواز کردن
- летать , порхать , парить
- پرواز کردن
- fliegen, steigen
- پرواز کردن
- літати , літати , підніматися
- پرواز کردن
- latać, fruwać, wzbić się
- پرواز کردن
- 飞行 , 飞翔 , 翱翔
- پرواز کردن
- voar, subir
- پرواز کردن
- volare, librarsi
- پرواز کردن
- volar, revolotear, elevarse
- پرواز کردن
- voler, voltiger, s'envoler
- پرواز کردن
- vliegen, fladderen, opstijgen
- پرواز کردن
- บิน , บินขึ้น
- پرواز کردن
- terbang, terbang tinggi
- پرواز کردن
- يطير , طار
- پرواز کردن
- उड़ना , फड़फड़ाना , उड़ना , उड़ना
- پرواز کردن
- לטוס , לעוף , לעוף
- پرواز کردن
- 飛ぶ , 舞い上がる
- پرواز کردن
- 날다 , 날아오르다
- پرواز کردن
- uçmak, yükselmek
- پرواز کردن
- kuruka, kupaa
- پرواز کردن
- উড়ান , উড়তে থাকা , উড়ে যাওয়া
- پرواز کردن
- پرواز کرنا , اڑنا , پرواز کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پروراندن فربه کردن تسمین بپروار بستن بپروار کردن
باک داشتن، بدو التفات کردن
رفتن، جفت شدن
مشهور کردن
استواری دادن تثبیت
ستیزیدنمنازعه کردن، تندی کردن درشتی کردن توپ و تشر رفتن عتاب کردن معاتبه
پرتاب کردن روی (رخساره) روی سرخ کردن و شادمان شدن ازچیزی. دور افکندن انداختن کسی یا چیزی را از بالا بپایین یا از جایی بجای دیگر: سنگی پرت کرد، تبعید کردن بجای دور اعزام داشتن، فکر کسی را منصرف کردن از اصل قضیه. یا پرت کردن حواس کسی. فکر و حواس کسی را از اصل موضوع منصرف کردن و بموضوع دیگر معطوف ساختن او را باشتباه انداختن
پرانیدن تطییر
تعبیه و آماده کار ساختن آلات وادوات، سرگردان کردن
دوری کردناجتناب کردن حذر کردن احتراز کردن، پارسایی کردن اتقاء تقیه ورع بازایستادن از حرام، ترسیدن، بیم کردن از چیزی نامناسب و مضر
مظفر ساختن غالب گردانیدن فاتح ساختن: مرا گر جهاندار پیروز کرد شب تیره بر بخت من روز کرد. (فردوسی)